loading...
مداح اهل بیت سید یحیی تقی زاده
مدیر سایت بازدید : 814 جمعه 20 تیر 1393 نظرات (1)

ما از تو به جز کرم ندیدیم – جز سفره ی محترم ندیدم

روزی که بقیعمان کشاندی – گشتیم ولی حرم ندیدیم

شاعر: علی اکبر لطیفیان

 

گل ها به عطر عود تنت گیر می دهند

پروانه ها به سوختنت گیر می دهند

منبر ندیده های نماز خلیفه ها

حتی به شیوه ی سخنت گیر می دهند

دیروز اگر به صلح شما گیر داده اند

امروز هم به سینه زنت گیر می دهند

زهرا! چرا همیشه در این کوچه های تنگ

غم ها به خنده ی حسنت گیر می دهند؟

اصلا فدک بهانه ی شان بود ای غریب

بی برگه هم به رد شدنت گیر می دهند

ای یوسف مدینه چرا جای پیرهن

با تیرو تیغ بر کفنت گیر می دهند؟

این چند تیر مانده دگر قسمت تو نیست!

وقتش به پاره های تنت گیر می دهند

شاعر: رضا جعفری

 

زیر پایش خدا غزل می ریخت

غزلی را که از ازل می ریخت

آن امامی که تا سحر امشب

روی لب های من غزل می ریخت

شب شعر مرا چه شیرین کرد

بین هر واژه ای عسل می ریخت

آن که در جیب کودکان یتیم

قمر و زهره و زحل می ریخت

آن کریمی که در پیاله ی دست

هر چه می ریخت لم یزل می ریخت

از هر آن کوچه ای که رد می شد

حُسن یوسف در آن محل می ریخت

تیغ خشمش ولی به وقت نبرد

رنگ از چهره ی اجل می ریخت

شتر سرخ را به خون غلتاند

لرزه بر لشگر جمل می ریخت

آن امامی که روز عاشورا

از لب قاسمش عسل می ریخت

شاعر: سید حمید رضا برقعی

 

گل کرده در زمین، کَرَم آسمانیت

آغوش باز می رسد از مهربانیت

حالا بیا و سفره مینداز سفره دار

حالت خراب می شود و نا توانیت -

دارد مرا شبیه خودت پیر می کند

جان برده از تمام تنم نیمه جانیت

یوسف ترین سلاله ی تنها تر از همه

سبزی رسیده تا به لب ارغوانیت

این گرد پیری از اثر خاک کوچه است

بر موی تو نشسته ز فصل جوانیت

باید که گفت هیئت سیّار مادری

خرج عزا شدی و خدای تو بانیت

زهر از حرارت جگرت آب می شود

می گرید از شرار غم ناگهانیت

زینب به پای تشت تو از دست می رود

رو می شود جراحت زخم نهانیت

آقای زهر خورده چرا تیر می خوری؟

چیزی نمانده از بدن استخوانیت

شاعر: محمد امین سبکبار

................

اول تو را سرشته و انسان درست کرد
شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد
 
بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد
تا از من خراب مسلمان درست کرد

می خواست رحمتش همه جا را بغل کند
با اشک های چشم تو باران درست کرد

باید برای بندگی سجده هایمان
یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد
 
بالم اگر به درد پریدن نمی خورد
یک سایبان که می شود از آن درست کرد
 
من زند? نسیم مسیحا دم توأم
آدم اگرشدم به خدا آدم توأم

 
تو ابتدای نسل طهورای کوثری
تو رود خان? زهرای اطهری

باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند
تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری

کار خداست این که پیمبر پسر نداشت
 وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری

نسل مطهر نبوی، نسل دختری است
با این حساب تو حسن ابن پیمبری
 
گفتند زاده ی اسد الله غالبی
صبح جمل که شد همه دیدند حیدری

می خواستند پیش همه کوچکت کنند
کوری چشم عایشه ها از همه سری

یک روز اشک و گریه برای تو میکند....
...با شصت روز اشک حسینی برابری

ای ارشد تمام پسر های فاطمه
ای اولین حسین سحر های فاطمه

ای آسمان تر ازهمه بالا تر از همه
ای بی کران تر از همه دریا تر از همه

تو زودتر به دامن زهرا نشسته ای
پس این توئی تو ،بچه زهرا تر ازهمه
 
ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم
ای جمل? همیشه بفرما تر ازهمه

ما سالهاست رهگذر کوچ? توأیم
مانند یک فقیر سرِکوچ? توأیم


مهتاب چشمهای تو خورشید پرور است
هرکس که طالعش حسنی نیست کافر است

اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی
یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است

اصلاً شما نیاز نداری به معرکه
وقتی لب سکوت تو شمشیر حیدر است

قسمت نبود تا که ببینند مردمان
بازوی تو ادام? فتّاح خیبر است

فردا ملک به نام تو تکبیر می زند
صاحب زمان به جای تو شمشیر می زند


امشب اگر نگات هوای قرن کند
امید می رود که نگاهی به من کند

زیبنده است بال و پر صد فرشته را
زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند

کُشتی بگیر پیش همه با برادرت
شاید کسی بیاید وجانم حسن کند
 
بهتر همان که در به در هر گذر شود
بالی که روی بام تو فکر چمن کند

 این یا کریم مثل همه قصد کرده است....
...بر روی گنبدی که نداری وطن کند

بعد از تو ای امیر کفن پاره ها کسی
لازم نکرده است تنم را کفن کند
***علی اکبر لطیفیان***

..............

مسیر عشقبازان سوی یار است

زمین عشقبازی کوی یار است

به هر جان بنگری بینی خدا را

که دائم در تجلی روی یار است

اگر دعوت شدی در این ضیافت

زیمن مقدم نیکوی یار است

 

شب قدری که قرآن گشته نازل

 

 

همه قدرش زعطر بوی یار است

اگر دلها در این شبها خدایی است

بدان ماه مبارک مجتبایی است

حسن سرمایه ی زهرا و حیدر

مبارک سوره ی قرآن داور

دلیل برکت نسل محمد

حسن زیباترین تفسیر کوثر

پس از جد و اب و ام، مجتبی هست

برای چهارده معصوم، سرور

زیا محسن اگر حاجت بخواهی

قسم براو بده، با دیده ی تر

بود نزد خدایش آبرو دار

به نام او گنه از دوش بردار

خدا را شکر نامت بر لب ماست

که نام تو صفای مکتب ماست

حسینت بر تو ما را رهنمون است

رسیدن بر تو اوج مذهب ماست

اگر اهل مناجات خدایی

نگاه تو صفای هر شب ماست

نه که امشب، تمام عمر سوگند

حسن جان یا حسن جان یارب ماست

دوچشمت از گدا خسته نباشد

درت بر سائلان بسته نباشد

نبی هنگام دیدار تو، مدهوش

که دیدار تو از سر می برد هوش

بدی دیگران و خوبی خود

کنی با حسن خلق خود فراموش

ادب سازی کنی، در کودکی هم

به نزد مرتضی هستی تو خاموش

بود عمری که از زهرا بخواهیم

کند ما را به راه تو کفن پوش

اگر از نام ثاراله مستیم

رهین لطف و احسان تو هستیم

تو قرآن کریم و راستینی

خداوند کرم روی زمینی

تمام سوره ی المومنونی

که فرزند امیرالمومنینی

زتو کم خواستن نوعی گناه است

تو دست باز رب العالمینی

تو آنی که بدون شک بگویم

حسین و کربلا می آفرینی

تو با صلحی که اندر کوفه کردی 

مسیر عشق را مکشوفه کردی

الا ای که به هر دوران غریبی

نشان تو بود، جانان غریبی

معاویه تو را بهتر شناسد

که تو در لشگر یاران غریبی

زیارتنامه هم حتی نداری

قسم بر تربت ویران غریبی

امام دوم خانه نشینی

زنامردی نامردان غریبی

تو کودک بودی و غربت کشیدی

تو مادر را به خاک کوچه دیدی

سروده ی جواد حیدری  

..........


 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط احمدی در تاریخ 1393/04/21 و 14:25 دقیقه ارسال شده است

درقیامت که همه گریانند اشک ریزان حسن خندانند
میلادکریم اهل بیت (ع)برشما مبارک باد.التماس دعاشکلکشکلکشکلک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 47
  • کل نظرات : 49
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 22
  • بازدید سال : 149
  • بازدید کلی : 202,615